رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

رونیا هدیه آسمانی

تا مادر نشی نمی فهمی ..

دختر گلم امروز 56 روزت شده الان که دارم می نویسم شما به صورت دمر خوابیدی , راحت هم خوابیدی آخه صبح که از خواب بیدار شدی کلی گریه کردی و من هم خواستم پوشکت را عوض کنم اما بازم گریه هات ادامه داشت دیدم اینجوری نمیشه آخه من همیشه موقع تعویض پوشکت کلی ماساژت میدم میگم دخترم اینجوری سبک میشه .. برای اینکه آروم بشی شیری که از قبل توی شیشه بود برات گرم کردم و دادم خوردی بعدش حسابی سرحال شدی اما حال مامانی را گرفتی آخه کل لباس هات را خیس کردی میدونی که چه جوری ؟؟؟ ......... مجبور شدم تمام لباسهات را عوض کنم به همین خاطر الان راحت خوابیدی . توی این چند روز واقعا وقتم را پرکردی اصلا وقت نمیکنم خودم را توی آینه نگاه کنم , گاهی عصرها تازه یادم می...
19 بهمن 1391

خاطره زایمان مامان رونیا..

بالاخره تصمیم گرفتم تنبلی را کنار بزارم و خاطره زایمانم را بنویسم . 39 هفته و 2 روزم بود مثل روزهای قبل روز شماری میکردم تا 27 آذر بشه آخه تاریخ زایمانم طبق گفته دکتر 27 آذر ماه بود  . همسری که حدود یه هفته ای میشد که از استرس دانشگاه نمیرفت و یه کتابخونه ای نزدیک خونه بود میرفت اونجا که اگه اتفاقی افتاد سریع بیاد خونه .. چهارشنبه شب مثل همیشه خوابیدم ساعت دوازده بود که خواستم برم دستشویی وقتی از روی تخت خواب بلند شدم  احساس کردم که مایعی ازم خارج شد پیش خودم گفتم حتما به خاطر اینه که خیلی خودم را نگه داشتم  وقتی دوباره برگشتم که برم بخوابم دیدم که نه بازم تکرار شد شک کردم چون دیگه دستشویی نداشتم کمی صبر کردم دیدم نه باز...
8 بهمن 1391
1